Tuesday, August 18, 2009

بیست و ششم مرداد


You hold the world in motion
You say the world and heaven opens
You flung to star into space
God of wonder
You know my name
You know our names
So mant things i long to say
But in your presence
I'm speechless
For I am loved by you
For we are loved by you
...........................................
کوله بارم سنگین بود
تو بدوش کشیدی
من
تا صبح
بیادت خواهم بود
صبح آزادی
امروز بادی که از شیشه ماشین به صورتم میزد معنی داشت
..........................................
توقیف اعتماد ملی هم بازی دیگری است
اعتمادی هم وجود داشت تا توقیف شود؟
از لابلای دست و پا و باتوم هایشان رد میشدم
در دلم می گفتم
امروز خوشحالم
یه تیکه فلفل دلمه ای
سبز
از ظرف سالاد افتاد بیرون
که چی؟
هی میگه منو بخور
این است روزی که خواستم و شد
زیرا خداوند گفت و شد
زنجیر ها پاره شد
اگر کسی بیاید محترمانه بگوید اینجا سیگار نکشید فقط جایگاهم را عوض می کنم
او رنگی ندارد وما هستیم
خیلی زیاد