Saturday, February 28, 2009

اس ام اس اختصاصی میخوای الیور؟


مرمر
هلاک ثبت لحظه ای است
که لاستیک ها با باران
بر لباس ها نقش فلاکت می زنند.

مرمر
به هیجان و ترس و بی ثباتی عادت دارد
اگر این ها نباشند دلش گشاد می شود
انگشت های پایش سرد نمی شود.




مرمر؟
زندگی جریان دارد آیا
در ضیافت دائم ...
بدون مکاشفه در خلوت ژرف
و بودن، سازگار زیستن؟

تو کجا ایستایی کجا؟
یک شبه همه چیز خوب؟
معجزه یا دکور نمایشی شاید
بازی ات در "همه چیزخوب" نمیاید
صدای ساز ات هم در نمیاید... و خواهی مرد.

نیمه روزها و نیمه شب ها ساده تبیین شوند و آرام اگر؟
آنوقت با دست خالی!
بروی پیش پدر و بگویی چه؟
حرف هایت تمام بشود و زود مرخص شوی چه؟!؟

مرمر،
کاش همه بد باشند و تو
در آخرین طبقه آسمان
بالای گرداب های زاینده
گپ بزنی و با پدر کاهو سکنجبین میل کنی
از لک و لوک های باران و لاستیک های وحشی تا سیاه ، خاکستری و سفید ...
تاااااااااا سفید
پدر گوش هایش سنگین شده از چند هزار سال زر زر شنیدن!
وانمود می کند و سر تکان می دهد فقط
پس میتوانی بلند بلند جییییییییییییییغ بکشی...
شکر که در آسمان قوانین آپارتمان نشینی معنی ندارد

مرمر!
اگر نگران یک لحظه بعد نباشی؟
در "همه چیزخوب" چطور می توان زنده ماند؟
تا وقتی با پدر حرف داری یعنی روز خوش ات است.

مرمر؟
هیسسسس. . .خوابیده
خسته تر از آن است که
تهمت ها
غرغرها
و حرف های تکراری بشنود.
بدون ماشین حساب...
در سونای بارانی
ماساژ دندانی
با روغن هیجان بیاور
همین