Monday, December 03, 2007

تشکر کتبی برای همیشگی بودنت

راست گفتی !!!!
انصراف های من آبکی است
مثل همین قطره های نقره ای باران
درد و کوفتگی و کبودی، همیشگی و باقیست
چقدر امروز هوا سرد شد
همه چیز بلند تر به نظر میرسد
همه چیز جز سایه من... لمیده جلوی پنجره
آنروز چه سوژه خوبی به نظر می آمد
دلم فقط برای تو تنگ میشود، چرا؟

هر کدام از این غولهای چراغ که می آیند و میروند
از 187 هم بلند ترند!!!
با لبهای گوشت آلودشان ولی نه زیبا
با لهجه هائی که گویی آلوئی در دهانشان است
با دروغ های ساده لوحانه
و سفید شدنشان را که ندیده ام هنوز!!!
فقط دلم برای تو تنگ میشود، چرا؟

هر چه بیشتر میمانم کمتر فراموش میشوم
بهانه گیری هایم کمتر نمی شود
برای همزبانی دلم تنگ نمیشود
برای ترک سیگار تنگ نمیشود
تا کی میتوانم سر قولم بمانم...تا 30 متر جلوتر
ته همان خیابانی که دونات میفروشند به زور
شلوغ و پر از دود های رنگی
سیگاری نباشی که بیشتر ضرر می رسانی به ریه هایت
اینجا هم دلم فقط برای تو تنگ میشود.........چرا؟