Thursday, July 23, 2009

جنین آزادی

کوچولوی امرآبادی
چقدر پسرمن با تو فرق داره
تو از الان تجربه در بند بودن رو پیدا کردی
صدای مامان اینا رو می شنوی
گوش ات پرشده از حرف هایی که بوی آزادی می ده
دلت برای صدای بابا هم تنگ شده
یه کم گوش ات رو تیزتر کنی صدای اون هم میاد
بابا هم زیر همین سقفه یه کم اونورتر
بابا یه روز اومد شما رو آزاد کنه
اما قاضی ترجیح داد که خانواده کنار هم باشند
زیر یه سقف
تو با ما خیلی فرق داری
اضطراب مامان را حس میکنی
اما سکوت میکنی
تو به موسیقی احتیاج داری
به آرامش مامان
تو با جنین های دیگه فرق داری
صدات در نمیاد،غر نمیزنی
از شرایط بند گله نمیکنی
به مامانت لگد نمیزنی
کوچولوی متفاوت
روزی که تو بدنیا بیایی
شاید یه روز خوب
شاید یه روز بد
شاید آبی باشه آسمون
شاید خاکستری 18درصد
شاید هم بشه روز آزادی
شاید بخاطر حافظه ات
صاحب یک پرونده بشی
ازت بازجویی کنند
چی شنیدی؟
آره کوچولو
تو با پسر من خیلی فرق داری
و ....این همه کافی است
تا نام جنین آزادی را داشته باشی