Wednesday, January 14, 2009

On the Paradox of Feminism



مرغ، سگ است؟
...آیا سگ، مرغ است؟
سگ قویتر است یا مرغ؟ مرغ می تواند پارس کند؟ مرغ حتی نمی تواند پارک کند!
مرغ ها گرد هم جمع شوند و مرغیسم بسازند و مرغیست بشوند!!!.. به همان اندازه خنده دار است که فمینیسم و فمینیست ها اکنون خود را مسخره کرده اند.
با فرض بر اینکه من یک مرغم و خصوصیات خاص خودم را دارم و توانایی هایم هم در حد مرغیت خودم هست،
چرا باید از حقوق مرغ بودن خودم دفاع کنم؟
اصولا" خانم ها (به جز خوشمزه هایشان) خیلی فکر می کنند و نتایج خنده داری هم می گیرند مانند تصمیم کبری!
آنها می خواهند همه چیز همان جور باشد که آنها تصور میکنند.
قد قد ها و تصمیم هایی که از صف شیر اوایل انقلاب شروع شد تا حالا که قدقد کنان پشت میز هایشان تنها کاری که نمی کنند دادن باشد
زن و بیکاری یعنی علت تمام بدبختی ها، جنگ ها، و کثافت کاریها! بیشترین ضربه هم نصیب خودشان می شود.
بیکاری خانم ها مخرب ترین و حتی خطرناک ترین عفونت دنیا است.
از خانم های خانه دار که کاری برای انجام دادن دارند نمی گویم پس اشتباه نشود..
بیکار به کسی اطلاق می شود که در شرایطی که به همفکری و همکاری او در جامعه و حتی در دنیا نیاز هست بنشیند در خانه اش و شب شراب و بامداد خمار بخواند، یک زنگ به فاطی بزند و یک اس.ام.اس به منیژه و از مریم بگویند ..ایمیلی به کتی و شادی فوروارد کند و تمام تلاش اش را بکند که چطور می تواند غذای خوشمزه دیگری را تلخ کند که چرا که او یک سر و گردن از من بالاتر قدقد میکند... شب با تمام انرژی و زیبایی اش فرا می رسد اما سهم او که تمام روز درگیر نقشه های کودکانه و سبک سرانه اش بوده فقط تاریکی است... شب با خستگی روحی و فکری اش لباس خواب قرمز تور تور دار می پوشد... مثل سیب زمینی در تخت ولو می شود که البته این مفید ترین کار زندگی اش خواهد بود زیرا ممکن است یک مرغ دیگر یا خیلی شانس بیاورد و بر حسب لیاقت اش خدا به او یک پسر بدهد! پسر قندِ عسل! (مثل پسر های خودم)
این قضیه زن و زنانگی بسیار پیچیده تر از آن است که در وبلاگ خوشمزه بگنجد و نیاز به بحث در جلسات میلیارد نفری دارد
فمینیسم یا همان "تف سر بالا" خود دلیلی است بر عدم توانایی زن در اجتماع که نیاز به وکیل و ادله و شاهد دارد! و بدبخت زنی که وکیل اش فیمینیسم باشد و بخواهد با سپر آن پیش برود چون در انتهای راه .. خسته!باز اشک هایش هستند که به یاری اش می شتابند
: ای "مرد" من چنین و چنان هستم..نمیبینی؟ پس مرا دوست داشته باش و جز این هیچ کار دیگری نکن... پیلیییز...
مرد ها همچنان به دنبال موفقیت هستند و زنان همچنان به دنبال کسی هستند که خوشبخت شان کند ... باز هم نیازمند!.. چشم به دهانش میدوزند و عنان و اختیار و قدرت تصمیم گیری را به مرد می دهند به امید نیم جو وفاداری و صداقت!
وفاداری و صداقت در عقل کوچک زن یعنی مرد به چشم زیبای هیچ زن دیگری نگاه نکند، هیچ زن دیگری را تحسین نکند، تمام وقت در اختیار و در دسترس باشد و سفر های دوستانه اش حذف شود و در پیست آرام دست خانم را بگیرد و از سرعت اش بکاهش تا مرغی که نمی تواند مثل سگ بدود عقب نماند و سگ های دیگر به اونمالند.
هیچ وقت به هیلاری کلینتون و جایگاه اش در دنیای امروز فکر کردید؟ اگر شما جای او بودید تا بحال خودکشی کرده بودید البته چند بار ... چون زنان حتی خودکشی کردنشان هم مانند مردان نیست!
پس فمینیسم جز دفاع از بدیهیات چه غلطی میکند ؟ آیا برابری با مرد را نباید زیرساختی حل کرد؟
چرا فمینیسم های موج اول هیچ راهی از پیش نبردند؟ موج دوم چه کرد؟ پس فرهنگ سازی برای فمینیسم کی اغاز می شود؟
ایا من و تو .. بله با شما هم هستم آقا! آیا ما نمی خواهیم این فرهنگ سازی را اغاز کنیم؟ هنوز هم خواستار جنبش های سرگرم کننده و اشتغال زا هستیم تا میانبری بزنیم در خلاف جهت هدف؟ هدف چه بود اصلا"؟ از یادمان رفت؟ تا چشم مان به جمال اش روشن شد همه چیز تمام شد برای ما؟ حتی رژیم غذایی ات را بعد از پسندیده شدن فراموش کردی زن!
همین حالا در دنیا تمام دغدغه یک زن فمینیست این است که ما هم می توانیم؟ تو چه می توانی بکنی وقتی واژه "خاطر" مثل مار دور سرنوشت ات حلقه زده و آنرا می فشارد؟! این شعار قدیمی نشده برایت؟
هنوز هم می خواهی "به خاطر" کسی زندگی مرغ وار ات را ادامه دهی؟ هنوز هم هدفی بالاتر از این "به خاطر" نداری تا هنگامی که صدای قدقد دیگر مرغان را میشنوی به جای پیوستن به قدقدقدا و این حماقت دست جمعی پنجره را ببندی تا صدایشان مانع پیشرفت تو نشود؟
امروز دیر نیست برای بی نیازی به دیگری اگر می خواهی به دنبال "بودن" بروی!
یادت باشد که خوشی و محبت اگر از درون تو نجوشد، اگر به خواهش هایت جهت درست ندهی، "خواستنی" نخواهی بود!

از همین حالا وقت داری ده دقیقه فکر کنی.. این یک دستور است.

دوستِ تو...خوشمزه خانوم