Tuesday, March 11, 2008

یک غروب دیگر


پدر کینوش هم رفت به جایی که باید!
ما مانده ایم و هزار فکر پلید برای ریشه کن کردن هم
فردا نوبت توست و فردایش هم من
زیباترین نقطه آسمان هستی
روی شانه هایت آرام می گیرم
در بازوانت به خواب می روم
در این آغوش به خوبی جای میگیرم
در همین جا می خواهم بمیرم
آری خداوند اینجا را قالب من ساخته است