Wednesday, December 13, 2006

روز اول آشنایی من با جا سیگاری عزیز

صبح روز اول...صبح خنک و زنده بعد از یک شب بارانی لذت بخش
.......................................................
از روز اول دنبال یک کلمه میگشتم
یک واژه
اما این شاهد به من گفت
من آنچه تو میخواهی بگویی را میدانم
هنوز هیچ کلمه ای برای توصیفش نیست
خیلی وقت است که او را میشناسم
بهتر است چیزی نگویی
بهتر از تو میداند که در توچه میگذرد
........................
گرم بودم
خواب بودی
گرم ... پیچیده در پتوی سفید