Monday, October 30, 2006

مادر دو شهید دیگر

اولین باری بود که تونستم روی صندلی تکی مترو بشینم ِ چه حالی داد ..انگار تو فرست کلاس نشسته بودم ... تنهایی تونستم همه پاستیلم رو خودم بخورم به هیچکسم تعارف نکنم ...آخرین بار که پاستیل خوردم یادمه...بارون میومد زیر تلویزیون منتظر شبنم بودیم موبایل روشن بود اما خفش کرده بودن! بیچاره ....رو صندلی تکی مترو فکر هاتم مال خودته ... چشمات مثل مانیتور اونارو مفت به کسی نمیفروشه! همه چی مال خودته ....دلم شور میزنه ِ آدم نیست که بهش بگم
cool babe cooool , It just doesnt have enough electricity ! its safe & ok!
آخه دل من خارجی شده ! دل منم مثل خودمه خوشمزس