Thursday, November 02, 2006

پنج سکانس هزار دقیقه ای


هیچی ندارم
حتما" داری
چیزی که خوشمزه باشه ندارم
همین که الان گفتی خوشمزس همینو بیار
........................................
حالا که آوردم اصلا" لب نزدی
حالا دیگه من ندارم
حتما" داری
حس چشیدن خوشمزگی ندارم
همین که الان گفتی یعنی چشیدی همینم کافیه
.................................................
من دارم میرم کاری نداری؟
نه برو به سلامت
هیچی نمیدی ببرم؟
نه ندارم
داری...من دیدم اونروز قایمش کردی پشت چراغ قرمز
اون مال تو نبود
اون مال من بود برج میلادم شاهده ...رعد وبرقم شاهدن
خوب برو شکایت کن
.....................
دیروز صبح شکایت بردم پیش قاضی ولی پسش دادن گفتن به این منطقه مربوط نمیشه
باید ببریش قسمت پرونده های خوشمزه
من همه جا رو گشتم ولی گفتن اصلا" قسمت پرونده های خوشمزه نداریم چون تاحالا هیچ
خوشمزه ای شکایت نکرده که بخوان قسمتی براش بگذارن
.........................................................
دیشب رفتم پیش پدرم با گریه شکایتمو گذاشتم رو میزش
پدر چرا منو خوشمزه آفریدی که هیچ جا جاش نیست حتی پیش قاضی
اشکامو پاک کرد و گفت چون جای تو همین جاست دخترم پیش خودم